کفر کودکی من زیاد طول نکشید ، چرا که مادرم متحول شد ، بقولی روح دید و پس از دیدن روح یکدفعه از این رو به آن رو شد ، (راستی یادم باشه یک تاپیک هم در رابطه با امور متافیزیک و روح بزنم ببینم نظر شما در این رابطه چیه ؟!!) .
خلاصه پس از متحول شدن مادر ، رسالت ایشون نسبت به بچه هاش شروع شد و هر دفعه من و خواهر و برادرمو جمع می کرد دور خودش و شروع می کرد به نصیحت و پند و اندرز و هر دفعه هم که ما سوالی مشکوک و خارج از مباحث اسلامی می پرسیدیم که جواب نداشت با ترسوندنمون از دیدن روح ما را به راه راست و به اسلام دعوت می نمود و اینچنین بود که ما از ترس دیدن روح اسلام آوردیم و دوران اتمام کفر من و رفتن به آغوش اسلام شروع شد
ادامه دارد ....